رمان تاریخی شکوه ساسانیان-

رمان تاریخی شکوه ساسانیان

معرفی رمان تاریخی شکوه ساسانیان

شعله‌های آتش زبانه می‌کشید و روشنی خود را رقصان به صورت بابک که روبروی آتشگاه معبد آناهیتا دو زانو نشسته بود و به آینده فکر می‌کرد، می‌بخشید. از وقتی که ریاست معبد آناهیتا را از پدرش به ارث برده بود، وضع کشور بسیار به هم خورده به نظر می‌رسید و بابک خوب می‌دانست که اشکانیان پس از پنج قرن حکومت، دیگر توانایی آن را ندارند که امپراتوری بزرگ خود را به صورت متمرکز حفظ کنند. از آن طرف هم می‌دانست اردوان پنجم به عنوان اشک بیست و نهم درگیر جنگ با رومی‌هاست و تمام توان خود را صرف سرکوب رومی‌ها کرده است. به سربازانی فکر کرد که پس از استقلال شهر استخر دور خود جمع خواهد کرد، از همان وفاداران معبد. همان‌هایی که فرزندان معنوی  و از خادمان معبد آناهیتا هستند و بیش‌تر از این‌که به شهر و سرزمین خود وفادار باشند، به حفظ ایزدان خود هم قسم‌اند.

رمان تاریخی شکوه ساسانیان
رمان تاریخی شکوه ساسانیان