رمان فصل تاک-

رمان فصل تاک

معرفی رمان فصل تاک

در رمان فصل تاک، با عاشقانه‌های مژگان مظفری همراه می‌شویم تا بال‌های حقیر اعتماد، به اتفاق درآیند و وزین‌ترین دام‌های مشکلات را از ریشه برآورند...

در بخشی از کتاب فصل تاک می‌خوانیم:

کرشمه زیر شیروانی، گوشه‌ای چمپاتمه زده و در هوای لطیف بهاری گوش به صدای باران سپرده بود. بوی گل‌های باران‌زده، حکایت از بهار داشت. صدای خروشان رود و صدای پسربچه‌های بازیگوش روستا که در زیر سقف نیمه ویران خانه‌ی قدیمی مأوا گرفته بودند او را به تفکر واداشت...

یکی از پسر بچه‌های بازیگوش آتشی بزرگ برپا کرد و بقیه به دور آتش حلقه زدند، شاید به تقلید از فیلم‌های سرخپوستان امریکایی بود که به طبل‌های کوچکی که خود درست کرده بودند، می‌زدند و دور آتش می‌رقصیدند و صداهای عجیب و غریبی از حنجره‌ی خود خارج می‌کردند:

هاها... ها... هوهو... هو...

صدای کودکانه‌ی آن‌ها با ساز باران درهم آمیخت و هیاهوی غریبی به راه انداخت. هیاهوی غریبی که او را به گذشته‌ی نه چندان دور خود کشاند...

برای تعطیلات نوروزی به همراه خانواده‌اش به کوچکترین کشور امریکای شمالی مکزیک رفته بودند و در پایتخت آن‌جا، مکزیکوسیتی مهمان دکتر اسمیک شدند...

رمان فصل تاک
رمان فصل تاک