
هدیهای برای ارکیده
معرفی کتاب هدیهای برای ارکیده
کتاب هدیهای برای ارکیده نوشتهی مهسا زرگر قسمت سوم از مجموعهی ارکیده است.
در بخشی از متن کتاب میخوانیم:
چهل روز از زمانی که ارکیده تب کرده بود میگذشت، کم کم تبش در حال فروکش کردن بود. وقتی روز چهل و یکم رسید، ارکیده چشمان خود را باز کرد و دید در بهشت ولولهای برپاست و فرشتهها در آسمان بهشت به این سو و آن سو میروند. ارکیده آرام و بیصدا قدم بر میداشت و در حالی که ناتوان شده بود، از قصر بیرون آمد و اطرافش را نگاه کرد. دیگر اثری ازآتش نبود و دیگر نیز خودش در تب نمیسوخت، اما بسیار ضعیف و خسته بود. اما حالا برعکس او فرشتهها بیتابی میکردند و بعضیها به درون زمین فرو میرفتند و ناپدید میشدند و بعضیها به آسمان فرو میرفتند و با عجله هفت طبقه بهشت را پایین و بالا میکردند. انگار اتفاق بدی افتاده باشد. ارکیده تا حالا فرشتهها را اینگونه ندیده بود. او همین طور داشت قدم میزد، که حوری قصرش جلویش آمد و گفت: سرورم بهترشدهاید؟ چیزی میل میکنید. ارکیده با صدای ضعیفی گفت: نه، ممنون، گرسنه نیستم، اما بگو اینجا چه خبر است. چرا فرشتهها این گونه در حرکت هستند. حوری مکثی کرد و گفت: چیزی نیست سرورم، شما بهتراست، استراحت کنید تا حالتان بهتر شود. ارکیده گفت: من خوبم، میخواهم بدانم این جا چه اتفاقی افتاده است. حوری مِن مِن کنان گفت: شیطان از قعر زمین نجات پیدا کرده است...
منابع
موضوعات
داستان و رمان ایرانی
