بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)-

بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)

معرفی کتاب بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)

سایر بچه‌ها، راهی خانه شد. ماهان هر وقت تنها می‌شد تمام خاطرات گذشته‌اش را مرور می‌کرد و از ناکامی‌‌های زندگی‌اش دلتنگ می‌شد. او واقعا نمی‌خواست که تلخی‌های زندگی‌اش را برای دیگران تعریف کند. آدم تو داری بود و چیزهایی که بقیه از او می‌دانستند تنها بخشی از قصه‌ی زندگی‌اش بود.

ماهان مهندس کامپیوتر بود و در یک شرکت خصوصی کار می‌کرد. معمولا سرش تو کار خودش بود و کمتر اهل خوش و بش با دیگران بود. خانواده‌اش اهل آباده بودند و همانجا زندگی می‌کردند. او که برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمده بود، پس از اتمام درس و سربازی در تهران ماندگار شده بود و با یکی از همکلاسی‌هایش ازدواج کرده بود که حاصل این ازدواج دختری هفت ساله به نام «ماهور» بود. اما ماهور از شش ماه پیش به خاطر بیماری در بیمارستان بستری شده بود و حالا دیگر در کنار خانواده کوچکش نبود.

در ابتدا پزشکان درباره بیماری ماهور اختلاف نظر داشتند تا اینکه با تست‌ها و آزمایش‌های بیشتر متوجه شدند که ماهور سرطان خون دارد.

...

بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)
بلوتوث (داستانی کوچک برای کودکان سرطانی)