
نویسنده، نقد و فرهنگ
معرفی کتاب نویسنده، نقد و فرهنگ
کتاب نویسنده، نقد و فرهنگ به زبدهترین مقالههای جرج لوکاچ به پهنه نقد ادبی، نظریهی ادبیات، زیباییشناسی و فرهنگ اختصاص دارد و نویسنده در ضمن این مقالهها به کار بزرگانی چون گوته، تالستوی، زولا، تورگنیف، توماس مان، فلوبر، شکسپیر، لسینگ و بسیاری دیگر میپردازد.
مجموعهى نویسنده، نقد و فرهنگ (Writer Critic And Other Essays) از شش مقاله و یک نامه فراهم آمده است. عمدهى این گفتارها به دورهى نخست و دورهى میانى آثار لوکاچ تعلق مىگیرند.
در صورتىکه بخواهیم به تمامى دریابیم که منتقد فلسفى کیست و چه رابطهى بههنجارى با هنرمند خلاق دارد باید بر یگانگى فلسفه، تاریخ ادبى و نقد ادبى تأکید ورزیدم. لوکاچ نویسندهى "متخصص" ادبیات را که تنها جهانِ ادبیات را مىشناسد در برابر نوع نویسنده منتقدِ کلاسیک، گوته، دیدرو، شیلر، بالزاک، و دیگرها مىگذارد و بر آن است که این نویسنده منتقدان هرگز حتى یک دم متخصصان محضِ ادبیات نبودند و همواره ادبیات را بر متن گستردهى پیوند آن با مسائل سرنوشتسازِ زندگى اجتماعى و فرهنگى زمانهى خود مورد توجه قرار مىدادند و در پى آن بودند که پژوهش دربارهى ماهیتِ هنر و تحقیق در مسائل هنرىِ ملموسِ ویژه را با مبرمترین و بنیادىترین مسائل اجتماعیفرهنگى روزگار خود پیوند دهند.
جرج لوکاچ (Gyorgy Lukacs)، متفکر و فیلسوف بزرگ مجار، در گسترهی پهناور و گونهگونی از مکتبهای نظری و اندیشهوران نوآور در زمینهی فلسفه، نقد ادبی و تاریخ ادبی در سدهی بیستم تاثیر نهاده است: از مکتب فرانکفورت، تئودور آدرنو، والتر بنیامین، لوسین گلدمن، اعضای مکتب بوداپست تا اندیشهگرانی چون ایشتوان مساروش، تری ایگلتون و فردریک جیمسون.
لوکاچ در "روایت یا توصیف" بر آن است که دو شیوهى هنرى ترکیببندى یعنى روایت و توصیف نمودار دو دورهى اجتنابناپذیر تکامل سرمایهدارى است، یعنى مرحلهى آغازین پیروزى بر فئودالیسم (پیش از انقلابهاى 1848) و مرحلهى نهایىِ منحطِ پیش از پیروزى طبقهى کارگر (پس از انقلابهاى سراسرى 1848 و فروشدنِ نیروهاى انقلابى و برآمدنِ ضدانقلاب فاتح). لوکاچ رئالیسم (و نمایندگان برجستهى آن بالزاک و استاندال) را نمودار دورهى نخست و ناتورالیسم (و بزرگترین شاخصههاى آن فلوبر و زولا) را نمودار مرحلهى دوم و پسین مىداند. در نظرِ لوکاچ خواه روایت یا توصیف، اصل ترکیببندىِ نویسنده مبتنى بر یک جهاننگرى از جامعه و انسانها و نقش انسانها در شکلگیرى سرنوشت خود است.
در بخشی از کتاب نویسنده، نقد و فرهنگ میخوانیم:
گوته اصرار دارد که شعرِ حماسى با همهىِ روىدادها در قالبِ گذشته برخورد مىکند و درام بر خلاف آن تمامى کنش را معاصر مىکند. بدینسان گوته تمایزِ سبکى حماسه و درام را معین مىکند؛ درام نسبت به حماسه بر پایهىِ بسیار بلندترى از انتزاع قرار مىگیرد؛ درام گِردِ کشاکشى واحد متمرکز است؛ و هر آنچه بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به کشاکش مربوط نباشد باید به عنوان عنصرى آشوبنده و زاید کنار گذاشته شود. توانمندىِ درامنویسى چون شیکسپیر از برداشتِ متنوع و غنى او از کشاکش برمىآید. در مورد حذف همهى جزئیاتى که به کشاکش مربوط نمىشود هیچ تفاوت بنیادى میان شیکسپیر و یونانیان نیست.
فهرست مطالب
یادداشت مترجم
سخنى چند دربارهى این چاپ
روایت یا توصیف؟
قیافهشناسىِ فکرى در شخصیتپردازى
نویسنده و منتقد
داستایفسکى
توماس مان
در جستوجوى انسان بورژوا
نامهاى دربارهى شیکسپیر
فرهنگِ کهن و فرهنگِ نو
مینا فون بارنهلم
یا بخت سربازِ لسینگ
هنر و حقیقت عینى
عینیتِ حقیقت در معرفتشناسى مارکسیستى
مسئولیت روشنفکران
زیبایىشناسى از نگاه مارکس و انگلس
منابع
منابع
موضوعات
ادبیات
