
خرگوش مخملی
معرفی کتاب خرگوش مخملی
روزی روزگاری خرگوش مخملیای بود که در اوایل، زیبایی خیره کنندهای داشت. آقا خرگوشه مثل بقیهی خرگوشها، تپل مپل بود. کت او پر از دایرههای قهوهای و سفید، سبیلهایش بلند و گوشهایش پر از خطهایی با ساتن صورتی بود. در صبح کریسمس وقتی بیحرکت در کیسهی گرم و نرم هدایای کریسمس نشسته بود، دو شاخهی درخت راج بین پنجههایش بود. به غیر از آقا خرگوشه چیزهای دیگری مثل پسته، پرتقال، قطار کوکی، شکلات بادامی و موش کوکی هم در کیسه بودند، اما خرگوش مخملی از بقیه آنها بهتر بود. پسر بچه تقریباً دو ساعت با خرگوش مخملی بازی کرد و او را دوست داشت. وقتی خالهها و داییهای پسرکوچولو برای شام به دیدنش آمدند، پسر کوچولو صدای خشخش بستههای کادو را شنید و بخاطر هیجانی که در گرفتن کادوهای جدیدش داشت، خرگوش مخملی را فراموش کرد.
فهرست مطالب
فصل اول: صبح کریسمس
فصل دوم: فصل بهار
فصل سوم: تابستان
فصل چهارم: پسرکوچولو مریض میشود
فصل پنجم: زمان پر استرس
فصل ششم: پری کوچولو
منابع
موضوعات
داستان و رمان ایرانی
