
بانوی رنگین کمان: زندگینامه داستانی اشرف قندهاری (بهار زاده)
معرفی کتاب بانوی رنگین کمان: زندگینامه داستانی اشرف قندهاری (بهار زاده)
«بانوی رنگینکمان» زنی ایرانی است که میکوشد تا شورهزار زندگی انسانهای محروم از سلامت را به سمت باران بشارت بخشد و به شوق رویش وادارد. در این راه، حتی از سلامت و آرامش خود چشم میپوشد تا رسالت خود را در تأسیس آسایشگاه کهریزک به انجام برساند. این قدرت عشق و شور زنانه اوست که بارهای سهمگین مسیر را بر شانههای خسته و بیپناهش سبک میگرداند و اندیشه دیگران را هم به بیداری میخواند.
بخش های از متن کتاب:
دکتر از جا بلند شد. از چشمانش آتش زبانه میکشید.
ـ ای مسلمانِ نامسلمان. از روزی که آنجا راه افتاده و محرومان آمدند، فقط هفتهای دو بار یک راهبۀ فرانسوی برای نظافت و دلجویی و پانسمان زخمهای این معلولان میآید، از چاه آب میکشد، سرورویشان را میشوید، زخمهایشان را دوا میگذارد و به آنها غذا میدهد. چقدر پیش این راهبۀ مسیحی خجالت بکشم؟! چه بگویم؟! بگویم یک مسلمان نیست که بیاید معلول و سالمند مسلمان ایرانی را پرستاری کند، عیادت کند، دلجویی کند؟! میخواهی معلولان بروند و مسیحی شوند. تو را به خدا خودت بیا. تا من به این زن نشانت بدهم و بگویم یک مسلمان هم آمد. بیا تا کمتر عرق شرم بریزم.
چشمان دکتر پر از اشک بود. نمیتوانستم از جا تکان بخورم. احساس میکردم من، خانم کاتوزیان و همسرم سه مجسمهایم که نمیتوانیم تکان بخوریم. همانطور که سرم به پشتی صندلی تکیه داشت، پنجههایم دستههای مبل را فشرد. چشمانم را بستم و زیر لب گفتم: «خدایا کمکم کن.»
نمیدانم چه مدت چشمانم را بسته بودم که صدای فریاد دکتر را شنیدم.
ـ بگو یا علی مدد، بگو، تو علی را نمیشناسی. معجزاتش را نمیدانی. امتحان کن زن. از ته دل بگو یا علی.
منابع
موضوعات
زندگی نامه و خاطرات
