پری دریایی و انسان اسبی-

پری دریایی و انسان اسبی

معرفی کتاب پری دریایی و انسان اسبی

کتاب پری دریایی و انسان اسبی اثر آنا رویز داستان پری دریایی به نام شایرا است که تبسّم‌اش وسیع‌تر از افق اقیانوس و قلبش بزرگ‌تر از قله‌هایی بود که سر بر آسمان می‌ساییدند.

چشمانش از آبی‌ترین آب‌ها درخشان‌تر بود یعنی همان جائیکه خانه وی در اعماقش قرار داشت. موهای طلایی و موّاج او همچون آبشاری از پشت سر تا کمرش می‌رسیدند. شایرا دُمی باریک‌تر از ماهیان داشت و این موضوع کمک می‌کرد تا سریع‌تر از از سایر انسان ماهی‌ها در دریا شنا کند و به بالا جهش نماید.

صدایش نظیر آهنگی افسونگر به نرمی باد دریای شمال و به سرعت بادهای طوفانی تا مسافت‌های بسیار طولانی در خشکی جریان می‌یافت. زمانی‌که شایرا غمگین بود، شروع به آواز خواندن می‌نمود و امیدوار بود که فرد مورد نظرش بتواند آوازش را بشنود و بسویش آید. آن شخص مردی بود که او بیش از هر چیزی برایش احساس دلتنگی می‌نمود. آن مرد شانان نام داشت و تنها عشق زندگیش بود. او در سرگشتگی غریبی قرار داشت. شانان کجاست و چکار می‌کند؟

در قسمتی از کتاب پری دریایی و انسان اسبی می‌شنویم:

کبوتران پرسیدند: آن خواسته چیست؟
"لونا" گفت: اگر آرزوی شما زندگی در کنار همدیگر است لذا باید زمان بیشتری را به انتظار بگذرانید. من توقع دارم که موافقت کنید تا یک هزار شب را جدا از همدیگر سپری نمائید زیرا می‌خواهم بدین طریق دوستی بین قلوبتان مستحکم‌تر گردد.
"شایرا" و "شانان" پاسخ دادند:
قبول می‌کنیم. ما می‌پذیریم که مدتی را در انتظار بگذرانیم تا بعداً در کنار همدیگر باشیم.
"لونا" خرسند از این پاسخ به ناگهان در دل زمین ناپدید شد و آندو را در یک انتظار طولانی تنها گذاشت.

آیکون مولفان مولفان

آنا رویز
پری دریایی و انسان اسبی
پری دریایی و انسان اسبی