
ضیافت بهانه برای جنایت
معرفی کتاب ضیافت بهانه برای جنایت
جنگ رو به اتمام بود که برای اولین بار در مصر با «سوفیا لئونیدز» آشنا گشتم. وی در یکی از دفاتر وزارت امور خارجه پست مهمی را دارا بود. برخورد ما در اول رسمی و اداری بود، اما دیری نپایید که دریافتم با وجود جوانیش، لیاقت و کفایت داشتن چنان مقامی را دارد. او فقط بیست و دو سال داشت.
علاوه بر ظاهری آرام و بیتکلف دختری هوشیار، جدی و بسیخوش برخورد بود. در واکنش شوخی و مزاح دیگران بیتفاوت و متین بود. من این را بسیار میپسندیدم. سرانجام ما با هم دوست شدیم. سوفیا شنوندهای صبور بو. بیشتر اوقات ما با هم شام میخوردیم وصحبت میکردیم و مینشستیم.
در بدو امر صرفاً همین احساس را نسبت به سوفیا داشتم. ولی در خلال جنگهای اروپا مأموریتی برای شرق گرفتم، که دریافتم احساس دیگری هم نسبت به سوفیا دارم. به سوفیا علاقه داشتم و آرزویم بود روزی بتوانم با او ازدواج کنم. این احساس وقتی به من دست داد که در رستوران «شپرد» با هم شام میخوردیم....
منابع
موضوعات
داستان و رمان خارجی
